چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۴ ب.ظ
چهل روز گذشت
چهل روز از مصیبت عظمای عاشورا میگذرد و خاندان آلطه بر سر مزار غریب فاطمه زهرا(س) حاضر شدهاند و در این میان زینب کبری(س) حال و هوایی دیگر دارد و سراسیمه به دنبال حسین(ع) میگردد و چه زیبا شاعر زبان حال زینت امیرالمؤمنین(ع) را هنگام دیدار محبوبش ترسیم میکند:
چهل روز صبوری و صبوری
غم و ماتم و دوری و صبوری
و تا صبح سر کنج تنوری و صبوری
نه سلامی نه درودی
کبودی و کبودی
عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی
به آن شهر پر از کینه و ماتم
چه ورودی و کبودی
در آن بارش خونرنگ
سر نیزه تو بودی و کبودی
گذر از وسط کوچهی سنگی یهودی و کبودی
و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه
چه دلتنگ غروبی، چه چوبی
عجب اوج و فرودی و کبودی
خدایا چه کند زینب کبری(س)!
۹۴/۰۹/۱۱